چهارده سال پیش مَهیرا و اسد ازدواج کردند. بعد از یک سال و نیم ازدواج ، و پس از به دنیا آمدن فرزند دوم اسد به بیماری ام اس شدید مبتلا شد . و اکنون مَهیرا به مدت دوازده سال است که اسد را از طبقه همکف به طبقه سوم می برد و 24 ساعته در دسترس او است زیرا اسد بدون کمک او قادر به انجام هیچ کاری نیست . داستان زندگی آنها بسیار وسیع تر از یک برند انگیزشی در بوسنی و هرزگوین تبدیل شده است
زندگی این دو واقعیتی است بر عشق واقعی که بر تمام وسوسه های زندگی غلبه می کند
مَهیرا می گوید : عشق من اسد ، با وجود یک بیماری جدی ، هرگز از نظر روحی خودش را نباخت . ما این موضوع را یک وسوسه می دانیم ، نه یک دشواری . ما در هر موقعیت سخت و مشکل چیزهای خوبی پیدا می کنیم. همیشه کسی وجود دارد که وضعش از ما بدتر است. ما برای هر هدیه ای از سوی خداوند عزیز سپاسگزاریم
آنها سعی می کنند احساسات خوب و شاد ، لبخند و شوخ طبعی خود را به فرزندانشان ، سمیه و عمران منتقل کنند. آنها را به زیبایی تربیت گرده به آنها افتخار کنند. مَهیرا به طور قهرمانانه مسئولیت مراقبت از آنها و مراقبت مداوم از شوهر معلول خود را به دوش می کشد
مردم بوسنی و هرزگوین وقتی در یک گزارش تلویزیونی مَهیرا را دیدند که شوهر بیمارش چگونه هروز از طبقه همکف به طبقه سوم حمل می کند ، نتوانستند بی تفاوت باشد. مَهیرا این کار را سالها عاشقانه انجام داد ، افراد خیری که بسیاری از آنها مایل بودند ناشناس بمانند تصمیم گرفتند بودجه ای را برای نصب آسانسور در خانه این زوج عاشق اهدا کنند. آسانسور سال گذشته شروع به کار کرد.
به همین مناسبت ، مَهیرا در پروفایل فیس بوک خود نوشت: « مبارک است. نمی دانم چه کسی بیشتر گریه کرد: ما یا کارگرانی که آسانسور را راه اندازی کرده اند. با تشکر از همه کسانی که شرکت کردند ، این کار را آغاز کردند و بودجه اهدا کردند. من از خدا می خواهم که روز قیامت همه شما را به همان روشی که ما را خوشحال کردید ، خوشحال کند
چندین هدایای دیگری را هم این زوج دریافت کردند مردم به خودی خود مشارکت ، عطوفت ، تفاهم در خصوص کمک به آنها دارند . از آنجا که آرزوی مشتاقانه آنها انجام حج بود ، اسد غالباً می گفت: “آه ، اگر خدا مرا به حج مشرف می کرد ، از مردن پشیمان نمی شدم”. اگرچه صد در صد معلول بود اما امیدش را از دست نداد که خداوند آرزویش را برآورده می کند.
دعای او مستجاب شدو وقتی که در سال 2017 به او گفتند که باید به حج برود ، ابتدا پرسید مَهیرا کجاست؟ وقتی شنید که او با مَهیرا به مکه می رود ، گریه کرد. آنها اشک شوق بودند.
همچنین یک سفر پنج روزه به ترکیه به عنوان جایزه دریافت کردند که . دخترشان سمیه ، دانش آموز کلاس هفتم و پسرشان ایمران کلاس چهارم است ، با آنها همراه بودند. داستان زندگی آنها به یک برند انگیزشی در بوسنی و هرزگوین و بلکه بسیار وسیع تر از آن تبدیل شده است.
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.