یادداشتی بر نمایش ” غازی خسروبیگ در غُل و زَنجیر”
اجراشده در سالن اصلی تئاتر سارایوو

….جمال الدین لاتیچ شاعر و نویسنده بوسنیایی ارادت خود را با نوشتن نمایشنامه غازی خسروبیگ به این شخصیت تاریخی- مذهبی تمام کرده است این نمایش دقیقا اوضاع و احوال جامعه امروز بوسنی و هرزگوین را به نمایش می گذارد جامعه ای که همچنان در آن دسیسه ها خیانت ها و تظاهر به دین و دینداری موج می زند
همه می دانند هر بارکه در یک بزنگاه تاریخی کشور بوسنی و هرزگوین نیاز به وحدت داشته است گروهی و یا جریانی راه خیانت را در پیش گرفته اند گرچه زیاد موفق نبوده اند اما سوا از کشته شدن عده ای باعث عقب ماندگی و تحمیل خسارت فراوان به این کشور شده اند در نمایش غازی خسروبگ قصه خیانت و دسیسه های بالی بیگ همکلاسی قدیمی خسروبیگ را داریم که فکرت عبدیچ نمونه معاصر آن است این فرمانده بوسنیایی زمان جنگ 1992 در نبردی با صربها ….

جمال لاتیج شکسپیر معاصر ماست

«بیایید از گورها، کرم‌ها و از سنگ‌نوشته‌ها سخن بگوییم.. خاک را کاغذ گردانیم و با چشمان اشکبار.. بر سینه‌ی زمین اندوه بنویسیم … محض رضای آسمان‌ها، بیایید بر زمین بنشینیم و داستان‌های غمناک مرگ شاهان را بگوییم ..چگونه برخی از آنان خلع شدند، برخی در جنگ به خون غلتیدند (نمایش “ریچارد دوم” نوشته ویلیام شکسپیر)

نمایش غازی خسروبیگ به شدت تابع قوانین نوشته های شکسپیر است با کمی تامل در آثار شکسپیر خواهیم دید که او سراسر جهان را به مانند یک صحنه نمایش می بیند تنیده شدن تمام مرزهای زمانی و مکانی آثار او را  جهان شمول کرده است . هنر شکسپیر به مثابه اقیانوسی است که هر شخص به اندازه نیاز و فهم خود از آن توشه بر می دارد

نمایش غازی خسروبیگ با کاتب مخصوص غازی خسروبیگ آغاز می شود او به عنوان راوی  در کل نمایش و هم در جریان نمایش حضور دارد و هم به نوعی راویست و وصل کننده پرده های این نمایش البته  حضور گاه به گاه راوی به پیشبرد اتفاقات نمایش کمک کرده بود به نحوی که هر چه به سمت  انتهای نمایش نزدیک می شدیم حضور مورخ یا همان راوی  کمرنگ‌تر می‌شود تا جایی که راوی  خود مشغول بازی در کنار سایر بازیگران نمایش می شود

غازی خسروبیگ در پی شکست سپاهیانش  در نبردی  نزدیک شهر یایتسه به سارایوو باز می گردد و مورد استقبال یحیی بیگ  و بالی بیگ همکلاسی اش  قرار می گیرد و تماشاگر با  دسیسه قدرت از همین برخورد اول مواجه می شود چرا که این دو قصد نزدیکی  به والی دارند و سعی می کنند تا با مجاب کردن خسروبیگ پست معاونت او را عهده دار شوند. آنها نسبت به لشکرکشی های پی درپی غازی خسروبیگ اعتراض کرده و نگرانی خود را نسبت به کشته شدن جوانان بوسنی اعلام می کنند و از سوی دیگر  پیروی بی حد و اندازه  غازی خسرو بیگ از سلطان سلیمان  را هم در شان او نمی بیند . ودر همین پرده اول نمایش تماشاگر با اوضاع زندگی و ارتباط شخصیتهای داستان با یکدیگر آشنا می‌شود و این سؤال را در ذهن تماشاگر ایجاد می‌کند که این وضع مترتب چه اتفاقاتی است؟

و سپس با یادآوری یه شوخی قدیمی بین بالی بیگ و خسروبیگ که  بالی بیگ طی یک کشتی گرفتن  خسروبیگ را نقش زمین می کند  نوری بر شخصیت منفی بالی بیگ تابیده می شود و از مشکلاتی خبر می‌دهد که قرار است در آینده اتفاق بیفتد؛ موقعیتی که کشمکش نیست بلکه تهدیدی برای پیدایش کشمکش است،  و در واقع  تماشاگر با محور دسیسه ها و درگیری ها و خیانتهای بعدی که  میان این سه نفر خواهد افتاد آشنا می شود

لاتیج در معرفی شخصیتها بسیار هوشمند عمل می کند  خسروبیگ فارغ از تمام کارهای بیرون از منزل با همسرش زندگی عاشقانه ای دارند او  سودا  را  علی رغم اینکه نمی تواند بچه دار شود بی نهایت دوست دارد  اما همین مسله  بچه دار نشدن سودا  موجب مشکلاتی را در روابط میان اعضای خانواده خسرو بیگ به وجود آورده است  .در شهر بچه دار نشدن آنها بر سر زبانها افتاده است چرا که همسرش برای بچه دار شدن  به هر دری زده است  از سوی دیگر  خواهر غازی خسروبیگ با شیطنت خاصی  قصد دارد تا  خواهر شوهرش کاندید همسر دوم برادرش کند. نسلی شاه  نسبت به آینده خانواده شان نگرانهایی دارد اول این که غازی خسرو بیگ فرزندی ندارد تا وارث نام و مال خانواده اش شود دوم اینکه  بذل و بخشش بی حساب و کتاب  خسرو بیگ در  هزینه کردن برای ساخت عمارات و سازمانهای عام المنفعه و اوقاف  به حدی او را ترسانده است که فکر می کند  خسرو بیگ  تمام ثروت پدرشان را که باید قسمتی از آن به  او تعلق بگیرد  را خرج خواهد کرد.

از سوی دیگر عمربیگ شوهر خواهر  غازی خسرو بیگ  او را به  جشن نوروز  دعوت می کنند و در آن جشن به او سیب طلسم شده را می دهند و خسروبیگ با دیدن خواهر عمربیگ عاشق این دختر می شود اما وظایف حکومتی او را به نبرد جدید با مسیحیان می کشد و اوبا درد عشق نسبت به این دختر وارد میدان جنگ با دشمنان دین و کشور می شود

در پرده ای دیگر با  دوست مسیحی غازی خسرو بیگ به نام ایوان آشنا می شویم او که  برادرش یک کشیش کاتولیک است و در خدمت فرمانده کروات ها .

ایوان پس از مسلمان شدن نام مراد را بر خود می گذارد و همان لحظه برادر کشیشش  هرگونه رابطه با مراد را  قطع کرده و ضمن طرد از خود و خانواده بیزاری خود نسبت به ایشان و دین جدیدشان را  اعلام  می کند اگر چه آقای ایوان سعی کرد این رابطه را حفظ کند و به برادر خود بفهماند که مسلمانان دشمن  حضرت عیسی و مریم مقدس نیستند. ولی فایده ای ندارد و اینجا یکی دیگر از عوامل درام شکل می گیرد و این بار هم لاتیج  با مهره چینی مناسب تماشاگر را به سوی  مشخص شدن خیر و شر هدایت می کند

مراد خبر تجمع لشکرهای کشورهای مسیحی در مرزهای جنوب غربی بوسنی را برای غازی خسرو بیگ می آورد و به ایشان پیشنهاد تاکتیک نحوه برخورد با لشکر مسیحیان  را ارایه می دهد  غازی خسرو بیگ  با مشاهده توانمندی های مراد او را به فرماندهی کل نیروهای بوسنی در جنگ  می گمارد .

تعیین مراد به فرماندهی کل جنگ وتواما به پست قایم مقامی خود موجب حسادت  و ناراحتی خیلی از سران و اشرافیان کشور به ویژه بالی بیگ دوست و همکلاسی قدیمی اش می شود اینجاست که دوست و همکلاسی قدیمی خسرو به اتفاق یحیی بیگ تصمیم  می گیرند که  فورا غازی خسروبیگ را از میان بردارند بنابراین با هدف برکناری غازی خسروبیگ و گرفتن زمام امور بوسنی به دست خود  دسیسه ای می چیند یحیی بیگ به طرف مسیحیان می رود و درخصوص جنگی که در پیش است مذاکره می کنند و تلاش می کنند مسیحیان را متقاعد کرده و به ایجاد ائتلاف علیه خسروبیگ وادارشان کند.

در روز نبرد موقعی که لشکر بوسنی با پیروزی فاصله ای نداشت  بخشی از لشکرسپاهیان بوسنی که  فرماندهی آنان در دست بالی بیگ بود ناجوانمردانه خسرو بیگ و تمام اطرافیانشان را دستگیر کردند و به عنوان اسیر به شهر سارایوو کشاندند. بالی بیگ با دسیسه ای دیگر خود را به جایگاه حاکم بوسنی نشاند و با رشوه و فشارآوردن به  قاضی شهر سارایوو او را  مجبور می کند که  حکم اعدام غازی خسرو بیگ را صادر کند

لاتیج در این نمایش همانند استاد بی نظیرش شکسپیر قدرت‌طلبی و قناعت، دوستی و نفرت، وفاداری و خیانت، امید و یاس، رشادت و ترس، پیروزی و شکست، دوراندیشی و جنون، جنایت و مکافات، بخشش و انتقام، شور زندگی و افسردگی، قناعت و آز، حسادت و پذیرش، نیک‌خواهی و بداندیشی و دیگر عواطف و احساسات انسانی  از جمله عشق را زیر ذره‌بین می‌گیرد

شکسپير يک بخش از فلسفه خود را در نمایشنامه هملت چنین بیان کرده است  چنان که سعدی نیز  بر اين باور است:
ترحم بر پلنگ تيز دندان
ستمکاری بود بر گوسفندان
شکسپير دو روی سکه‌ اين جهان و واقعيت تلخ را به ما نشان می دهد . در يکسو رحم و شفقت قرار دارد و در ديگر سو بيرحمی و انتقام.

عظمت کار شکسپير در هملت در نمایش هر دو روی  این سکه است. او با در نظر گرفتن اين دو روی سکه‌ حقيقت  در واقع  به “تراژدی ناب”  رنگ و معنایی خاص می بخشد . کشمکش ميان رحم و بيرحمی ، شفقت و عدم گذشت، اين دستاورد بزرگ درام نويسی شکسپير است دقیقا عین این عمل را لاتیج در بخش پاپانی نمایش  تکرار می کند آنجا که بعد از اعلام فرمان سلطان سلیمان  غازی خسرو بیگ آزاد می شود و دوباره به مسند قدرت می نشیند وآنگاه  شرافت و بزرگ منشی  خود را نشان می دهد و می خواهد همه آن کسانی را که از  پشت به او  خنجرزدند و خیانت کردند از گناهشان بگذرد و عفوشان کند

عبدالرحمان جامی شاعر؛ ادیب و عارف ایرانی؛ مشهورترین شاعر پارسی گوی سده نه هجری می گوید :

آدمی زاده، طُرفه معجونی است
کز فرشته سِرشته، وَز حیوان
گر کُنَد میلِ این، بُوَد کم از این
ور کند میلِ  آن، شود بِه از آن

مولانا مولوی نیز  در دیوان شمس می گوید :

چه کنم من چه کنم من که بسی  وسوسه مندم

گه از این سوی کشندم گه از آن سوی کشندم

چرا که در آدمی نیروهای متضادّ به ودیعه نهاده شده است و  بین این نیروها دائم کشمکش و درگیری است و هر یک آدمی را به سویی می‌کشد.

لاتیج  هم با ظرافت خاصی این نیروهای متضادّ به ودیعه نهاده شده درانسان  را در قالب شیخ  لطف الله و قاضی شهر  به نمایش می گذارد آنجا که  شیخ  لطف الله درستکار با وسوسه های زنش  به عنوان یکی از مردان فاسد به ظاهر مومن و ریش دار بی ریشه به صورت واضح به تماشاگر معرفی می شود   و   تحت لوای هدیه رشوه می پذیرد  و  یا در دیالوگهای ردوبدل شده با قاضی شهر آشنا می شویم   که اقامه نماز میت و تشییع جنازه  سودا همسر غازی را  در مزارستان مسلمانان ممنوع می کنند  و یا  فتوای اعدام غازی را می دهد  جمال لاتیچ با شجاعت تمام از لطمه زدن به دین توسط متظاهرینی که اعتقادی به ارزشهای دینی ندارند می گوید و در مقابل برای درستی و  تحکیم آن  نیز برخی از اعمال صادقانه و خالصانه شخصیت شیخ لطف الله که در زندگی خود برای اسلام  انجام داده است را نیز  به نمایش می گذارد

لاتیج علاوه بر نویسنده  شاعر هم هست  ابزار شعرا کلمات هستند که پازل آنان را شکل می دهند و دنیایی را بر این مبنا می سازند و برای همین است که  تانیا میلتیچ اروچویچ  کارگردان نمایش که خود استاد تئاتر ، استاد دانشگاه و مترجم بوسنیایی است. به خوبی    توانسته است با استفاده از یک داستان جذاب و دراماتیک و حضور 22 بازیگر از سراسر بوسنی و هرزگوین  به بهترین شکل ممکن و به دور از دکور و اکسسوار شیک و مجلسی که برخی از پرده های  این نمایش می طلبید تماشاگر را با خود همراه کند چون لاتیج  با سحر کلماتش فضایی خلق کرده است  که متکی بر دکور نیست  و به هیچ پیرایه و آرایه‌ای نیاز ندارد، به نحوی که می‌توان همه چیز را بیرون ریخت، اما همچنان این نمایش اثرگذار باقی بماند . البته استفاده به جا و منطقی از اویزه های زنجیر در بک گراند نمایش جلوه خاصی به کار داده بود

تمامی اتفافات داخل  داستان این نمایش بر فکت‌های تاریخی استوار هستند؛ که برای دراماتیزه شدن شخصیت‌ها ویژگی‌هایی هم به آنها اضافه شده است که ما  دراین  نمایش می بینیم از جمله   تنهایی همسر اول غازی خسروبیگ و گفتگو با نوزاد خیالی ( و سودا خانم  چقدر خوب از یک پرده آویزان یک  نوزاد خیالی  در بغل می سازد ) و یا  رژه سودا خانم با فرزندش  در کابوس خواهر غازی خسروبیگ به هنگام گفتگو با خواهرشوهرش (که در واقع کاندید  زن دوم برادرش محسوب می شود)

کارگردان برخی از مواقع بر اساس احساسات و طنز , تماشاگر را از بیان حقایق ناب تاریخی کمی دور می کند اما همچنان به متن نویسنده وفادار است  در میان بازیگران نمایش بازیگر عمر بیگ صدای مفهومی نداشت و نسبت به بقیه بازیگران  به زحمت  صدایش شنیده می شد ( شاید هم به قیمت بلیط من ربط داشت) بازیگر نسلی شاه هم در بیان و ابراز احساسات ضعیف عمل کرده بود و در این مواقع منفعل مانده بود و بازی با شال اویزان قرمزی رنگی که به سر انگشتانش متصل بود که بهنگام ابراز احساسات و ری اکشن به مانند طاووس پروبال می گشود که حواس تماشاگر را از این بازیگر دور می کرد  راوی نمایش  در برخی از صحنه ها در نقش ملیجک دربار ظاهر میشد اما آلدین امروویچ بازی باورپذیر و روانی را از خود به نمایش گذاشت

جمال الدین لاتیچ شاعر و نویسنده بوسنیایی  ارادت خود را با نوشتن  نمایشنامه غازی خسروبگ  به این  شخصیت تاریخی- مذهبی تمام کرده است وی در نوشتن این  تراژدی از برخی  عناصر تراژدی شکسپیر شامل :  کشمکش در درام و عنصرتعلیق,  قهرمان تراژدی؛ خطای تراژدی؛ نیروهای خارق العاده ؛ جنون؛ وحدتهای سه گانه (زمان، مکان و موضوع) و عنصر مزاح  بهره می گیرد

البته اگر وحدتهای سه گانه در این نمایش را جدی بگیریم می توان به جرئت اعلام کرد که این نمایش دقیقا اوضاع و احوال جامعه امروز بوسنی و هرزگوین را به نمایش می گذارد  جامعه ای که همچنان در آن دسیسه ها خیانت ها و تظاهر به دین و دینداری موج می زند

همه می دانند هر بارکه در یک بزنگاه تاریخی کشور بوسنی و هرزگوین نیاز به وحدت داشته است گروهی و یا جریانی راه خیانت را در پیش گرفته اند  گرچه زیاد موفق نبوده اند اما سوا از کشته شدن عده ای باعث عقب ماندگی و تحمیل خسارت فراوان به این کشور شده اند  در نمایش غازی خسروبگ قصه خیانت و دسیسه های بالی بیگ همکلاسی قدیمی خسروبیگ را داریم که فکرت عبدیچ  نمونه معاصر آن است این  فرمانده بوسنیایی زمان جنگ 1992 در نبردی نزدیک ولیکا کلودوشا با صربها روی هم ریخت و به کشورش خیانت کرد و یا وقتی که  شیخ شهر  رشوه را حرام می خواند اما همسر او با عوض کردن ان کلمه هدیه را جایگزین می کند که حلال شود و یا قضیه مسلمان شدن ایوان کروات  و مرافه های بعدی در سیر داستانی این نمایش  مرا به یاد دعوای انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر بوسنی و ادعاهای کروواسی پس از  انتخاب ژلیکو کومشیچ توسط بوشنیاک ها می اندازد همینطور صحنه های نماز خواندن  عمر بیگ  و دست به دعا برداشتن کشیش و  فرمانده کروات  بر روی سن نمایش  مرا یاد خیابان تیتو سارایوو می اندازد مسجد سر چهارراه مسجد علی پاشا و کلیسای  سنت جوزف سرچهارراه بعدی روبروی ساختمان مرکز خرید عربها

در پایان باید بگویم که پس از مدتها بالاخره یک تئاتر به مفهوم واقعی دیدم که ساختار درست و حرفه‌ای داشت چرا که معتقدم هدف اصلی تئاتر کمک به  ارتقای اندیشه مخاطب است . و این نمایش به خوبی از عهده این کار برامده است به نحوی که به هنگام خروج با خود میکردم قهرمان این نمایش چی کسی بود  اسمها را در ذهنم مرور می کنم  غازی خسربیگ  نسلی شاه  سودا خانم  بالی بیگ  ایوان یا همان مراد  یحیی بیگ …. اما به جواب درستی نمی رسم  صحبتهای جمال لاتیج را در کنفرانس مطبوعاتی اولین اجرای این نمایش را می خوانم

جمال الدین لاتیچ شاعر و نویسنده درباره ی متن نمایشنامه اش می گوید:” این تراژدی را در گرامیداشت غازی خسروبگ نوشتم , کسی که تاریخمان را نشان کرده است”. غازی خسروبگ شخصیتی است که به ناحق مورد غفلت واقع شده است. من بعنوان یک شاعر آرزو دارم این شهر درام تاریخی مخصوص به خودش را داشته باشد.

پس از آن به جواب درست رهنمون میشوم بله قهرمان اصلی نمایش غازی خسروبیگ  کشور بوسنی وشهر سارایوو است

بهروز ناصری

تهیه کننده و کارگردان ارشد تلویزیون  / لیسانس کارگردانی سینما  / فوق لیسانس تهیه کنندگی تلویزیون / مدیر دفتر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در بوسنی و هرزگوین

 

نویسنده نمایش

جمال الدین لاتیچ نویسنده و شاعر برجسته ی بوسنیایی است و متولد سال 1957 در بوسنی می باشد. او تحصیل خود را در مدرسه ی غازی خسروبگ سارایوو آغاز و  سپس دانشکده علوم اسلامی در سارایوو و دانشکده فلسفه (گروه ادبیات یوگسلاوی و زبان صربی- کرواتی و همچنین در گروه فلسفه و ادبیات جهان) تکمیل کرد.

او مدرک کارشناسی ارشد خود را در دانشکده فلسفه دانشگاه زاگرب (ادبیات جهان) دریافت کرد و دکترای خود را در دانشکده علوم اسلامی سارایوو در سال 1999 در زمینه “سبک بیان قرآن” دریافت کرد.

او استاد تفسیر قرآن در دانشکده تفسیر دانشگاه علوم اسلامی سارایوو، است. وی در آکادمی آموزش و پرورش اسلامی نووی پازار تفسیر ، و در دانشکده فلسفه ی دانشگاه نووی پازار تئوری ادبیات تدریس می کند.وی دارای آثار متعدد در زمینه ی ادبیات ، دین و فلسفه می باشد و جوایز متعددی نیز تا کنون دریافت کرده است.

 

کارگردان نمایش :

تانیا میلتیچ اروچویچ  زاده 6 فوریه   استاد تئاتر ، استاد دانشگاه و مترجم بوسنیایی است.او از سال 2012 مدیر کارگردانان تئاتر جوان موستار بوده است.

او به زبان های انگلیسی، لهستانی و چک صحبت می کند و آثار درامی  را از این زبان ها ترجمه کرده است. او همچنین مجموعه ای از نمایشنامه های معاصر لهستانی به نام ترکیب فانی (kombajn Mortal ) را به چاپ رسانده است.