بوشنیاکها بخشی از هویت اروپا هستند. هویتی اسلامی که قرنها در دل اروپا زیسته و در تعامل با آن است. بوشنیاکها نیازی ندارند تا اروپایی بودن خود را اثبات کنند. آنها بیش از 150 سال در دامن فرهنگ و تمدن اروپایی با هویت اسلامی هستند. برای مسلمانان غیر اروپایی که به دنبال صدور گفتمان بومی خویش هستند و اروپا و غرب را در تضاد با اسلام می دانند و در فضای دو قطبی فکر می کنند ، مسلمانان بالکان و بویژه مسلمانان بوسنیایی نمی توانند چنین فکر کنند. آنها نمی توانند تمدن اروپایی را نفی کنند چون زیست تمدنی با آن دارند. بنابراین برای بوشنیاکها و آلبانیاییها و سایر مسلمانان بومی منطقه بالکان بحث انتخاب بین اسلام و غرب، یا اسلام یا اروپا نیست ، بلکه مساله همزیستی بین اسلام و اروپا ، حفظ هویت دینی و زیستن بر اساس متقضیات تمدن معاصر است.

شناخت هویت اروپایی بوشنیاکها ( مسلمانان بوسنیایی) بستگی به تعریف هویت جمعی بوشنیاکها و اروپا دارد . تعریف این هویت ، هر چند بنظر بدیهی و روشن می رسد ولی پیچیده و دشوار است. بوشنیاکها نیاز به تعریف سیاسی و فرهنگی هویت خویش درمشترک اروپایی دارند و این کمابیش تلاشی است که در 150 سال اخیر انجام می دهند . نوشته های متعددی از متفکران بوسنیایی در باره ضرورت انطباق با ارزشهای مدرن اروپایی و حفظ هویت سنتی نگاشته شده است . اتحادیه اروپا ، فرصت تاریخی منحصر بفردی برای ساکنان اروپا است و بوشنیاکها نیاز دارند برای حل بقای سیاسی و تامین امنیت درازمدت به همگرایی با اتجادیه اروپا جدی و مصمم بیاندیشند. چالش همگرایی بوسنی با اتحادیه اروپا اکنون مهمترین چالش کنونی است.

ما با اروپاهای متعددی روبرویم ، اروپای مسیحی ، اروپای تاریخی ، اروپای فرهنگی ، اروپای فلسفی ، اروپای استعمارگر ، اروپای مدرن ، پست مدرن و غیره . در گفتمان کنونی سیاسی ، منظور از اروپا ، اتحادیه اروپا می باشد . از زمان تصویب معاهده رم در سال 1957 تا معاهده ماستریخت در 1992 و تا پیش نویس واحد اروپایی در سال 2005 و روندهای اخیر در اتحادیه اروپا ، مساله هویت جمعی و همگرایی اروپایی یک بحث مهم بوده است هرچند توافق جمعی در باره آن وجود ندارد.

تکوین هویت مشترك اروپایی یکی از مهمترین بحثها و روندهای داخل اتحادیه اروپا برای شتاب بخشیدن به همگرایی آن است. اصولا ، اتحادیۀ اروپا ، یک سازمان بین دولتها با ساز و کاری پیچیده تری از سایر سازمان های بین المللی است و تکوین هویت جمعی اروپایی نقشی مهم درتوسعه و تعمیق اتحادیه اروپا دارد. هویت جمعی اروپایی، مرحله شکل گیری خود را آغاز نموده ولیکن به دلیل عدم بهره مندی از برخی عوامل و متغیرهای اصلی هویت ساز نظیر خاطره جمعی و تجربه تاریخی، تحقق کامل آن لاجرم ماهیتی سیاسی خواهد داشت. بنظر نمی رسد عوامل تاریخی و دینی بتوانند در تکوین هویت مشترک اروپایی نقش مثبتی ایفا کنند و باید به دنبال عوامل مشترک سیاسی و فرهنگی و تمدنی بود.

در تعریف هویت مشترک اروپایی با چند طیف تعریف روبرویم . در یک سوی طیف کسانی هستند که وجود کنونی هویت مشترك اروپایی را در حال حاضر را رد می کنند . عده ای دیگر هویت مشترک اروپایی را هویتی سنتی مسیحی می دانند . از سوی دیگر، طیف منتقدینی هستند که اساسا ساخته شدن چنین هویتی را امکان پذیر نمی دانند. آنها نظرات خود را مبتنی بر تقدم هویت های محلی می دانند. بر اساس این نظریه، هویت های ملی محصول یک فرایند تاریخی مشتمل بر ملت سازی از طریق همگن شدن زبان و مذهب با اتکاء بر نقش مرکزی قدرت دولتی بوده اند.

منتقدین هویت اروپایی بر این باورند که نمی توان یک رشته ارزش های مشترك مبتنی بر مؤلفه هایی همچون اسطوره ها، تجارب و نمادها در سراسر قاره اروپا یافت و این در حالی است که وجود چنین مؤلفه هایی برای ایجاد یک هویت منطقه ای ضروری است. در کنار متغیرهای فرهنگی بازدارنده ای نظیر فرایند ملت سازی تاریخی و ارزش ها، تجارب و نمادهای مشترك، برخی دیگر از منتقدین دیدگاه نقادانۀ خود در مورد عدم هویت مشترك اروپایی را در وجود تنوعات زبانی، قومی و دینی در اروپا متمرکز می سازند .

رویکرد دیگر را ارنست گلنر با تأکید بر نقش هویت سازی فرهنگ مطرح می کند وی معتقد است که انسان مدرن نه به شاه وسرزمین و دین، که به فرهنگ پای بند است. بر این اساس، لازمه یک اتحادیۀ اروپایی یکپارچه تر، استحکام بخشی به یک سنت و فرهنگ اروپایی متمایز و یا رشته ای از ارزش های با اهمیت از لحاظ سیاسی می باشد.بر اساس دیدگاه این عده، اگر چه ایجاد یک فرهنگ اروپایی یکپارچه ستون اصلی تشکیل دهنده هویت اتحادیه اروپا است، اما می پذیرد که ایجاد این فرهنگ نباید و یا نمی تواند هویت های ملی ریشه دار در اروپا را در خود مستحیل نماید. اروپا در عین کثرت باید وحدتی داشته باشد و این وحدت از نظر سیاسی و فرهنگی امکان پذیر است.

هویت مشترک فرهنگی اروپایی بحث بغرنجی است و گرایشهای ضد دینی برای تعریف هویت فرهنگی ، مسیر هویت مشترک اروپایی را با دشواری و مانع روبرو می سازد. فرهنگهای سنتی دینی اروپایی ، با تعریف ضد دینی در تضادند و در مقابل آن مقاومت می کنند و چه بسا چنین گرایشهای اروپایی با ترویج نیهیلیسم و همجنس بازی به عنوان ارزشهای نوین اروپایی ، زمینه رشد کانونهای دینی بنیادگرایی یا نژادپرستی را فراهم می سازند. کوشش برای ترویج اندیشه غیر دینی با مقاومت هویتهای سنتی روبرو است. به عنوان نمونه هویت سنتی بوشنیاک که هویت دینی صوفیانه ای دارد ، مخالفتی با اندیشه مدرن ندارد . ولی اصرار بر گرایشهای پست مدرن ، تمامی فرهنگهای سنتی مسیحی ، یهودی و اسلامی اروپایی و از جمله بوشنیاکها را تحریک می کند . در جایی که اروپا ارزشهای اجتماعی نظیر برابری و آزادی را تبلیغ می کند چه نیازی برای تحریک افراط دینی دارد و چرا بایستی تایید همجنس گرایی به عنوان هنجاری مدرن مطرح بشود؟ اگر ارزشهای اروپایی عقلانیت ، دیالوگ ، سکولاریسم و لیبرالیسم است ، بوشنیاکها برای تطبیق با این ارزشها مشکل چندانی ندارند ولی وقتی ارزشهای اروپایی به مرزهای شکاکیت فلسفی و دینی و نیهیلیسم می رسد، هویت سنتی مانند هویت بوشنیاک در مقابل آن احساس خطر می کند.

فرایند تکامل هویت سیاسی اروپایی با مشکلات و موانع عمده ای روبروست و حرکت این فرایند را کند و بطئی می نماید . در صورتی که این اتحادیه بخواهد به یک نهاد فراملی آن گونه که زمینه های شکل گیری آن در پیش نویس قانون اساسی واحد پیش بینی شده تبدیل شود ، شکل گیری یک هویت جمعی اروپایی می تواند این فرایند را تسهیل کند. ولی هویت سیاسی اروپایی نیز دقیقا مشخص نیست چه چیزی خواهد بود. آیا این هویت انعکاس خواست قدرتهای بزرگی اروپایی خواهد بود و کشورهای کوچک در آن مستحیل خواهند شد و یا این که هویت اروپایی ،همانگونه که جریانهای راست اروپایی می گویند هویتی مسیحی خواهد بود و یا این که اساسا هویت اروپای ، پدیده ای پست مدرن غیر دینی خواهد بود.

هویت اروپایی بدون در نظر گرفتن اسلام به عنوان مولفه فرهنگی وتمدنی ، هویت کاملی نیست . اسلام از اوایل قرن 700 در اندلس تا عصر حاضر در اروپا وجود دارد و خدمات مهمی در انتقال فرهنگی و تمدنی و بیداری اروپا ایفا کرده است. اسلام همچون مسیحیت ، دینی برخاسته از شرق جغرافیایی می باشند ولی هر دو حقیقت عام و جهانی اند . از اینرو هر قدر که مسیحیت یک پدیده اروپایی است ، اسلام نیز پدیده اروپایی می باشد و مسلمانان اروپا همانند مسیحیان اروپا ، اروپایی و خودی می باشند.

هویت اروپایی بوشنیاکها ، یک مفهوم مبتنی بر هویت جمعی را تداعی می کند . هویت جمعی ، یک رویکرد دو طرفه است و هر چه افراد تعلق عینی بیشتری به جمع داشته باشند، وابستگی ذهنی و احساسی آنها به هم نیز تحکیم خواهد یافت . به گفته دیوید استیون ، شرط ضروری برای مجموعه ای از افرادی که می خواهند همکاری سیاسی کامل با یکدیگر داشته باشند ، داشتن احساس وحدت و تفاهم است و بدون چنین احساسی در دراز مدت هیچ رژیم بین المللی برای مدت طولانی نمی تواند پایدار بماند و بالاخره به واگرایی و تجزیه منجر خواهد شد . واگرایی و تجزیه قومی و سیاسی در یوگسلاوی و اتحاد جماهیر شوروی دو نمونه روشن از عدم وجود هویت جمعی در آن کشورها بود.

بوشنیاکها ، نیاز به باز تعریف هویت اروپایی خویش دارند ولی اروپا نیز نیاز به بازشناخت و بازتعریف هویتهای قومی و دینی دارد. تعریف هویت اروپایی نباید در مسیر تغییر ارزشهای سنتی دینی به ارزشهای سکولار پیش برود ، در واقع آنچه که باید سکولار باشد ، حکومت ، سیاست و اقتصاد است و سکولار بودن نباید به مفهوم ضد دینی باشد. دین به دلیل تلقی پیروان از آن به عنوان ماهیت قدسی ، امر زیربنایی در تنظیم اخلاق و روابط فردی و اجتماعی است

از سوی دیگر بومی گرایی بویژه در بالکان ، یک موضع انفعالی ناقص در مقابل مدل ناموفق هویت سوسیالیستی است. بومی گرایی به مقابله با دیگران به عنوان موجودیتهای غیر بومی می انجامد و خود خطری در مقابل روند اروپاگرایی و بطور کلی نگرش جهانی است. بومی گرایی برای اثبات خویش متکی بر تاریخ ، اسطوره و ایدئولوژی است این بومی گرایی در مواضع برخی سیاستمداران اروپایی آشکار است، آنجا که اسلام امر بیگانه ای تلقی می شود و تاریخ گذشته پرستش می شود. اروپا مداری یک نوع بومی گرایی است ، آن را حقیقتی صرفا مسیحی می داند، و حقیقت را در بسته های تاریخ منجمد و فریز می کند. اروپامداری ، جنگها و خونریزیهای مسیحیان این قاره با یکدیگر را با مدارا و به عنوان یک واقعیت تاریخی می پذیرد و جنگهای عثمانی با دولتهای مسیحی را ، نشانه حمله اسلام به مسیحیت تفسیر می کند.

پدیده بومی گرایی قومی ؛ صرب ، کروات و بوشنیاک عامل اصلی تنشها و جنگها است. بومی گرایی که بر تعلیمات کلیسایی سیاسی تاکید داشته و مسلمانها غالبا هدف مشترک ناسیونالیستهالی قومی کروات و صرب بوده اند. بومی گرایی بوشنیاک با شعار بوشنیاکی کردن بوشنیاکها ، به ترسیم مرزهای غیر واقعی از هویت می پردازد. این رویکرد در دفاع بی حد و حصر از دولت عثمانی ، دید غیر انتقادی به تاریخ ، حس رمانتیک به نهاد دینی ، نگاه و استفاده عامیانه از دین برای تقویت حس قومی و عقل ستیزی جلوه گر است . بومی گرایی ، به هویت مشترک بوشنیاک و اروپا معتقد نیست و حفظ هویت بوشنیاک را در محدودسازی آن می بیند..

یورگن هابرماس با تأکید بر اینکه اتحادیه اروپا فاقد یک تجربه تاریخی مشترك همانند آنچه که در درون جوامع ملی هر یک از اعضای این اتحادیه به وقوع پیوسته است می باشد، چنین استدلال می نماید که هویت اروپایی لاجرم باید بافتی سیاسی و دموکراتیک داشته باشد. اگر چه اعضای اتحادیۀ اروپا جملگی از رژیم های دموکراتیک برخوردار هستند و شهروندان آنان نیز از ارزش های سیاسی مشترك بهره مند می باشند.لیکن این همسانی ملی در سطح فراملی تجلی نیافته و تحقق آن نیز با تنگناها و چالش های عمده ای مواجه است.

بنابراین بنظر می رسد چالش اساسی بوشنیاکها ، چالش برای عقلانیت ، تحقق جامعه دموکراتیک و سکولاریسم سیاسی است. این چالش در مراحل اولیه آن قرار دارد و تعاریف دوباره از وضعیت خویش و اروپا ، کمک اساسی برای رسیدن به تعریف هویت اروپایی بوشنیاک خواهد کرد ، هویتی که هنوز در مرحله گذار و تحول است . برای تعریف این هویت ، نگاه عقلانی به جامعه و تاریخ و خروج از اندیشه بومی گرایی اساسی است. نگاه عقلانی به مفهوم غلبه بر عقده حقارت تاریخی و همچنین بر پایه های تعلق به دو فرهنگ و تمدن اسلام و غرب امکان پذیر است.

اروپا بیش از آن که تصور کند ، مرهون فرهنگ و تمدن اسلامی ، مرهون مدارس و دانشگاهها و آثار علمی غرناطه ، اشبیله و دهها مراکز علمی دیگراندلس است. اروپای رنسانس بر پایه های فهم نوین فلسفی و دین و علمی دانشمندان مسلمان ایجاد شده است. 800 سال اندلس اسلامی اروپا را سیراب کرده است. بوشنیاکها و سایر جوامع مسلمان اروپایی زمینه های مشترک فرهنگی و تمدنی با اروپا دارند و باید ازنظر فکری و فرهنگی بیش از هر زمان دیگری آمادگی برای حضور در این چالش تمدنی را فراهم کنند. با اعراض از اروپا ، بوشنیاکها به دام افراط دینی و ناسیونالیسم قومی دچار می شوند .

منبع